Friday, January 30, 2015

Sober


سایه‌ای پشت سرم می‌آید
هر قدمم را می‌پوشاند
قولهایم را واهی می‌کند
مرا خاصه‌ ی عام می‌کند
 غلامی حلقه به گوش
تنها منتظرِ یک دستور

گذشته ی پر از بایدهایت
با رسیدن موعود از بین می‌رود
"عیسی‌"
با توام
می‌شود
از چیزی جز
آنچه بود و آنکه شد
برایمان بگویی؟

چرا بهوش نبودن را نشاید؟
من ابتدایی دوباره می‌خواهم
چرا همیشه مستی را نشاید؟
من انتهایی دوباره می‌خواهم

من دروغگویی بی ارزشم
من آن ابلهِ جدا افتاده ام
من تنها تو را پیچیده می‌کنم

به من اعتماد کن
و تو هم فرو بغلت

من آن درون تو را میابم
با دندان بیرون می‌کشم
و زخمی و تنها رهایت می‌کنم
من تو را به عرش می‌برم
تا به فرش فرو بیافکنم
به من اعتماد کن

من می‌خواهم،
آنچه را که می‌خواهم.
من می‌خواهم،
تو را که می‌خواهد.
اعتماد مرا می‌خواهد.
به من اعتماد کن،
من تو را می‌خواهم.



by “Tool”

No comments:

Post a Comment