خوب ...
پس توام از آنهایی هستی،
که بهشت را از جهنم تشخیص میدهند
فرق آبیِ آسمان با درد را میدانند
یعنی میتوانی تفاوت میان
سبزیِ چمن های بهاری
و سرمای سطحِ براقِ فولاد را
تشخیص دهی؟
واقعا فکر میکنی میتوانی
لبخندی را
از نگاهی پنهان
تمییز دهی؟
آیا آنها موفق شدند؟
موفق شدند که متقاعدت کنند؟
که قهرمانانت را
با تصاویری تار و لرزان
عوض کنی؟
که درختها را بدهی
خاکسترِ داغ بگیری؟
که حُرِ دودکش ها را
با نسیمِ صبا جایگزین کنی؟
سکوتِ برف را
با صدای زنجیرها بشکنی؟
آیا تو هم
نقشِ سربازی قلع و قمع شده در "نجات سرباز رایان"
را
برای بازی در نقشِ "کینگ کونگ" رد میکنی؟
آخ که ای کاش اینجا بودی
با من
ما که تنها ارواحی سرگشته ایم
گیج و گردان در تنگی بلورین
رها در همان سرزمینِ پدری
که دیروز در آن میدویدیم
و امروز و فردا در آن قدم میزنیم
غرق در جست و جویی بی فایده
چون هر چه میگردیم
گشایشی در کار نیست
جز همان ترسهای قدیمی
و آرزوی آشنای همیشگی
که ای کاش تو هم اینجا بودی
by “Pink Floyd”

No comments:
Post a Comment