Friday, November 28, 2014

نظری به علم آمار


در هر صد انسانِ زنده

آنان که دانند صلاحِ کار:
پنجاه و دو تن، شمرده

مرددانِ مانده در کار:
تقریبا هر که باقی مانده

آماده به خدمت
اگر زمان نگذرد بی مهابا:
چهل و نه

آنان که خوبند و درستکار
چون ندانند جز این راه و چاه:
پنج ... یا شاید چهار

قادرند به تحسین
بی چشم داشت و بی ادعا:
هجده

محکوم به خطا و اشتباه
چون جوان بودند و نادان (که درمان شود با زمان):
شصت یا تنی کم و زیاد

خمشگین از زمین و از زمان:
چهل و چهار

بزدلانی چند
گریزان از کسی یا چیزی دهشتناک:
هفتاد و هفت

کام دیده اند و به کامِ دیده شاد:
بیست و اندی، کاش کمتر از این مباد

در غارِ خویش بره اند و
در بیشه ها شیری در پی شکار:
بیش از نصف ... بیگمان

ظالمانِ پنهان
که گردش روزگار باید
تا بیدادشان شود آشکار:
شمارشان نهان به
حتی بدور مانیم از حدس و خطا

در درکِ روزهای نیامده:
جماعت غرق در احساس
بیش نیستند از
گروه مشغول به اثبات

بهره نبرده اند ز چیز
جز چیزهایی بی‌چیز:
سی تن
گرچه می‌دانی و می‌دانم
کاش این
خطایی بود در آمارِ من

مردانی
تا پیشانی فرو رفته در اندوه
و زنانی
چشم به راه باریکه های نور:
دیر یا زود
می‌رسند به هشتاد و نه

آنان که عادلند:
سی و پنج
کمتر از چیزی که باید
ولی اگر برای فهمیدن
تلاش و خیزشی باید:
تنها سه تن

و هر که سزاوارِ مهر و دلسوزی:
نود و نه از صد

و آنکه میراست و فانی:
صد از صد
و تنها این رقم
تا بود و هست و می‌شود
تغییر نمی‌کند



“A Word on Statistics” written by “Wislawa Szymborska”

2 comments: