Friday, September 27, 2013

yellow



به ستاره ها نگاه کن 
ببین چطور برای تو می‌درخشند
ببین چطور هر کاری میکنی و هر چی میگی را نور باران میکنند
آره ... همه شان زرد بودند

و بعد من از راه رسیدم
و برایت یک آهنگ ... یک شعر ... یک ترانه سرودم
برای تو و تمام کارهایی که میکنی
و اسم اون ترانه " زرد " بود

و بعدش نوبت من بود
و چه اتفاق ها که نیافتادند
و چه کارها و تصمیم ها که بر سرمان خراب نشدند
و همه شان زرد بودند
  
دست هایت ...
وای ... دست هایت و گونه هایت
تبدیل به زیباترین مخلوقات میشوند
میفهمی؟
میفهمی!
میفهمی چقدر دوستت دارم ...

من از دریاها شناکنان گذشتم
من از دره ها پریدم
وای ... چه ها که نکردم
به خاطر اینکه ... تو ... سر تا پا "زرد
میفهمی؟
میفهمی!
میفهمی که به خاطر تو ... I'd bleed myself dry

باور کن
باور کن راست میگم
ببین چطور برای تو میدرخشند
به ستاره ها نگاه کن
ببین چطور برای تو میدرخشند
برای تو ...




by “Coldplay”



تقدیم به:
 the most beautiful sound I ever heard

Saturday, September 21, 2013

گلنوش



هیچ کدامشان
هیچ یک
حتی یک نفر
هیچکس ورای موهای طلایی و چشم های روشنم را نکاوید

چه انتظاری هست از کت و شلوارهای تیره و ماشین های گران قیمت و گیلاس های شراب؟
چه انتظاری هست از نوازش های ناگهانی و جوک های بی معنی؟
چرا هیچ کس به ما نگفت ...
چرا کسی هشدار نداد ...
که نمی شود مرد ها را عوض کرد
که نمی شود گریه نکرد
که نمی شود دروغ نشنید و امید نبست و عاشق نشد ...
چرا کسی ما را در اتاقمان حبس نکرد تا بزرگ نشویم

پشت این موهای طلایی و چشم های روشن
یک رویاست
Lebenslangerschicksalsschatz

و هر لحظه ی هر روز
هر موقع و هر عمل و هر حرکت
دلیل همه چیز همین است
رسیدن به ... حتی نزدیک شدن به
 گنجینه ی سرنوشت تمام زندگیمان




Monday, September 16, 2013

میرعماد



تو لبخند نمیزدی
تو اشک میریختی

تو زمان را نمیفهمیدی
تو به ما نگاه میکردی

ما همه مشغول بودیم
ما همه حرف ها داشتیم
ما همه زندگی داشتیم و تو را نمیدیدیم
ما همه تو را ... نه ... من تو را دوست داشتم

و بعد من و تو
حرف زدیم و خندیدم و بازی کردیم
حرف زدیم و عدسی خوردیم و تئاتر دیدیم
حرف زدیم و فریاد زدیم و تمرین بیان کردیم
سیگار کشیدیدم
ما با هم ... انتقام تو را گرفتیم

"الان دیگه نوبت منه"

Sunday, September 15, 2013

چهل و نه تار موی سفید


دوست داشتنهایم
همچون یک خواب بد است
یک کابوس
"هر تصمیم ... یک تصمیم اشتباه است"

حیف ... حتی زن هم نیستم
که با تن فروشی از خود انتقام بگیرم

Wednesday, September 11, 2013

you all look the same to me


از این روزهاست که ببرم از شهر شما
دل خسته ی زخم خورده ی خویش
و جای خالیم ... عمیق، سرد، تاریک خواهد بود
در سینه ی دخترکی زیبا