اولین بار
بود که عاشق می شدم
نه ... اولین بار بود که به عشقم می رسیدم
از قبل از آن خاطره کم دارم
هفده ساله بودم
قدم بلند بود
همه "لیدیا" صدایم میکردند
او بیست سالش بود
اولین بار که مرا بوسید قول داد هیچ وقت ترکم نکند
به من گفت نگاهم عمق دارد
گفت ته وجود آدم را بیرون می ریزد
به من گفت رنگ چشمانم را دوست ندارد
لنز گذاشتم
گفت موی سرخ خیلی جذاب است
موهایم را رنگ کردم
با افتخار دستم را می گرفت و در خیابان قدم می زدیم
هر روز به امید دیدنش از تخت بلند میشدم
با آرزوی لبخندش آرایش میکردم
هیچ چیز را با لبخندش عوض نمی کردم
یک عصر ...
ناگهان گفت مرا میخواهد ... همان لحظه همان جا
فردایش نیامد
دو روز بعدش گفت مریض است و در خانه ماند
یک هفته بعد با دختری مو طلایی دیدمش
موهایم را از ته تراشیدم
نه ... اولین بار بود که به عشقم می رسیدم
از قبل از آن خاطره کم دارم
هفده ساله بودم
قدم بلند بود
همه "لیدیا" صدایم میکردند
او بیست سالش بود
اولین بار که مرا بوسید قول داد هیچ وقت ترکم نکند
به من گفت نگاهم عمق دارد
گفت ته وجود آدم را بیرون می ریزد
به من گفت رنگ چشمانم را دوست ندارد
لنز گذاشتم
گفت موی سرخ خیلی جذاب است
موهایم را رنگ کردم
با افتخار دستم را می گرفت و در خیابان قدم می زدیم
هر روز به امید دیدنش از تخت بلند میشدم
با آرزوی لبخندش آرایش میکردم
هیچ چیز را با لبخندش عوض نمی کردم
یک عصر ...
ناگهان گفت مرا میخواهد ... همان لحظه همان جا
فردایش نیامد
دو روز بعدش گفت مریض است و در خانه ماند
یک هفته بعد با دختری مو طلایی دیدمش
موهایم را از ته تراشیدم
مشتری ها از موی قرمزم راضی اند ... از چشمان آبیم بیشتر
چرا نباشند!
همه مرد ها مثل هم هستند

yeki az behtarin neveshtehaye in weblog
ReplyDeleteman hamashuno khundam
ghalame khubi darid :)