جز غُر است و جز دعوا
جز توهینهای درجا
آنچه ما میکنیم جز اینهاست
تمام این مدت در کنار هم
ناخوشی یا خوشی یا تیرگیِ بخت
آنچه ما میکنیم جز این است
در ظرافتِ دنیایی فرساینده
جای خود را یافته ایم
چه با ناسزا ... یا تیمار ... یا گذاردنِ نام
چه با خانه نشینی و شمردنِ ایام
اکنون که به اینجا رسیده ایم
دل در گروِ مسیر داشته ایم
آنچه ما میکنیم
رساتر است
از واژگانِ گُم گشته و دور
از واژگانِ خفته در گور
نحوه ی افراشتنمان
تجمع تکه هایمان
تپش قلبهایمان
از واژه ها ... رساتر است
تارها و پودها
میتپند و میلغزند
که زمان میسُرد و میگریزد
چون جفتی کفشِ قدیمی
آبی و جیر و تق تقی
برای خروجی ریتمیک و به یاد ماندنی
بیا تن به جریان دهیم و هر جا میخواهد برویم
ما از زندگی زنده تریم
زیرا
آنچه ما میکنیم
آنچه بر افراشته ایم
با تجمع تکه هایمان
با تپش قلبهایمان
آنچه روح میخوانندش
نبض دارد و میزند
زیرا آنچه ما میکنیم
از باژهایی مرده در گور ... رساتر است
The last song of “Pink Floyd”

No comments:
Post a Comment