Tuesday, March 3, 2015

Forty Six & 2



بیا ...
بیا و به من ملحق شو ...
بیا در کشفِ سایه ی پیر و خفته ام ... به من بپیوند

سایه ام ... دارد پوست می‌اندازد
و من ... در زخمها و ماهیچه ها
به دنبال نشانه ای
کند و کاو می‌کنم

مدتها سینه خیز، آنچه می‌شد بود را گذرانده ام
مدتها در اوهامِ پوشالی و پریشانِ خود غرقه بوده ام
برای یافتنِ قطعه ی گشمده ی وجودم
برای شنیدنِ رمزِ عبور به حقیقتم

می‌خواهم عروجِ تغییر را احساس کنم
می‌خواهم بدانم در سایه ام
چه ها پنهان کرده ام
در سایه ام
تغییر در سایه ام
سایه ی پوست انداخته
در کنار زخم ها و خونهای دوباره ریخته

بیا
به ما بپیوند
در نزدیک شدنِ سایه ام به من

سینه خیز و سرخورده
در وهمِ دنیایی بی نظم و آلوده
هر آنچه بود و شد و رفت را گذرانده ام
حال می‌خواهم تغییر مرا دریابد
خارجم را به داخل بدوزد
دگردیسی و تطهیر را در سایه ام دریابم

تغییر می‌آید
حال زمان من است
اینجا مکان من
به حافظه ی عضلانی ام گوش فرا ده
آنچه باید بود را به یاد آور
بر آنچه می‌گویم بیاندیش
46 به علاوه 2 زیاد از ما دور نیست

من ... برمی‌گزینم
که
زندگی ... رشد ... کنم
که
بگیرم ... بدهم ... بروم
که
بیاموزم ... دوست بدارم ... بگریم
که
بکشم ... بمیرم ... پارانوید بمانم
که
دروغ بگویم ... بیزار باشم ... بترسم
که
هر آنچه می‌توان را برای پیشرفت انجام دهم

تغییر یافتنِ سایه ام را می‌بینی؟
می‌چرخد و از ورایم خارج می‌شود
این زرهِ پیر را نرم می‌کند

امید بسته ام به گذراندن این مسیر
از طریق قدم گذاشتن به سایه ام
و خروج از سوی دیگرش

به سایه ات قدم بگذار
46 به علاوه 2
تنها چند قدم آن طرف تر است



by “Tool

No comments:

Post a Comment