Saturday, March 28, 2015

Louder than Words



جز غُر است و جز دعوا
جز توهینهای درجا
آنچه ما می‌کنیم جز اینهاست
تمام این مدت در کنار هم
ناخوشی یا خوشی یا تیرگیِ بخت
آنچه ما می‌کنیم جز این است

در ظرافتِ دنیایی فرساینده
جای خود را یافته ایم
چه با ناسزا ... یا تیمار ... یا گذاردنِ نام
چه با خانه نشینی و شمردنِ ایام
اکنون که به اینجا رسیده ایم
دل در گروِ مسیر داشته ایم

آنچه ما می‌کنیم
رساتر است
از واژگانِ گُم گشته و دور
از واژگانِ خاموش و کور
از واژگانِ خفته در گور
نحوه ی افراشتنمان
تجمع تکه هایمان
تپش قلبهایمان
از واژه ها ... رساتر است

تارها و پودها
می‌تپند و می‌لغزند
که زمان می‌سُرد و می‌گریزد
چون جفتی کفشِ قدیمی
آبی و جیر و تق تقی
برای خروجی ریتمیک و به یاد ماندنی
بیا تن به جریان دهیم و هر جا می‌خواهد برویم
ما از زندگی زنده تریم

زیرا
آنچه ما می‌کنیم
آنچه بر افراشته ایم
با تجمع تکه هایمان
با تپش قلبهایمان
آنچه روح می‌خوانندش
نبض دارد و می‌زند

زیرا آنچه ما می‌کنیم
از باژهایی مرده در گور ... رساتر است



The last song of “Pink Floyd”

Monday, March 23, 2015

من نمی‌خواهم بر تو بوسه زنم


شبهایی
رویایی غریب و تکان دهنده می‌بینم
از زنی نا آشنا
که دوستش دارم و دوستم دارد
و هر شب گویی
نه همان است که بود
و نه انگار زنی دیگر ...

او مرا دوست دارد
او مرا می‌فهمد ...
آیا گیسوانش مشکی است؟
یا طلایی؟ یا سرخ؟
نمی‌دانم ...

اسمش را ...
نرم و موزون به یاد دارم
چون عشاقِ تبعید شده ی زندگی
 نگاهش را ...
چون نگاه مجسمه ای حس کرده ام

و صدایش ...
دور ... آرام ... و عمیق
او طنینِ صداهای آسمانی است
که دیگر هرگز ... شنیده نخواهند شد



پ.ن.
توتوی قهرمان ... غمناک ترین فیلم زندگی ام

Wednesday, March 18, 2015

Alternative 4


بودن ... تو را می‌کشد
و بودنِ تو ... مرا
منی که به مویی از عقلانیتم آویخته‌ام
و هر آنچه می‌خواهم
تنها
دمی آسودگی است
بیا و مرا برهان
از این واقعیتِ هولناک ... نهانم کن

خاطرات دهشتناک
باز برم هجوم می‌آورند
اما هنوز
پشت این چشمهای مریض و خسته
ذهنِ هوشیاری می‌پلکد
حال که بر این جاده
دِگرگونه
گام می‌نهم
ذهنم را گشوده‌ام
و بر هر آنچه گذشت
پرده ای تیره انداخته ام

آنجا ... با فرشتگان خواهم رقصید
تا بر "داعِش" جشن بگیریم
و ورای غرورِ از دست رفته ام
دانستنِ این حقیقت است
که ما به زودی خواهیم رفت
من به زودی خواهم رفت



by “Anathema”



پ.ن.
Alternative 3 نام سریالی علمی تخیلی است
که در آن انسانها برای فرار از زمین، به ماه (جایگزین 2) و مریخ (جایگزین 3) پناه می‌برند ... 

Tuesday, March 3, 2015

Forty Six & 2



بیا ...
بیا و به من ملحق شو ...
بیا در کشفِ سایه ی پیر و خفته ام ... به من بپیوند

سایه ام ... دارد پوست می‌اندازد
و من ... در زخمها و ماهیچه ها
به دنبال نشانه ای
کند و کاو می‌کنم

مدتها سینه خیز، آنچه می‌شد بود را گذرانده ام
مدتها در اوهامِ پوشالی و پریشانِ خود غرقه بوده ام
برای یافتنِ قطعه ی گشمده ی وجودم
برای شنیدنِ رمزِ عبور به حقیقتم

می‌خواهم عروجِ تغییر را احساس کنم
می‌خواهم بدانم در سایه ام
چه ها پنهان کرده ام
در سایه ام
تغییر در سایه ام
سایه ی پوست انداخته
در کنار زخم ها و خونهای دوباره ریخته

بیا
به ما بپیوند
در نزدیک شدنِ سایه ام به من

سینه خیز و سرخورده
در وهمِ دنیایی بی نظم و آلوده
هر آنچه بود و شد و رفت را گذرانده ام
حال می‌خواهم تغییر مرا دریابد
خارجم را به داخل بدوزد
دگردیسی و تطهیر را در سایه ام دریابم

تغییر می‌آید
حال زمان من است
اینجا مکان من
به حافظه ی عضلانی ام گوش فرا ده
آنچه باید بود را به یاد آور
بر آنچه می‌گویم بیاندیش
46 به علاوه 2 زیاد از ما دور نیست

من ... برمی‌گزینم
که
زندگی ... رشد ... کنم
که
بگیرم ... بدهم ... بروم
که
بیاموزم ... دوست بدارم ... بگریم
که
بکشم ... بمیرم ... پارانوید بمانم
که
دروغ بگویم ... بیزار باشم ... بترسم
که
هر آنچه می‌توان را برای پیشرفت انجام دهم

تغییر یافتنِ سایه ام را می‌بینی؟
می‌چرخد و از ورایم خارج می‌شود
این زرهِ پیر را نرم می‌کند

امید بسته ام به گذراندن این مسیر
از طریق قدم گذاشتن به سایه ام
و خروج از سوی دیگرش

به سایه ات قدم بگذار
46 به علاوه 2
تنها چند قدم آن طرف تر است



by “Tool

Monday, March 2, 2015

Internal Landscape


خدا نگهدار ... ای دوست
عشق پایان نمی‌یابد
من، همچون تو،  احساس می‌کنم
و من بر حقیقت ... تنفس می‌کنم

عشق، تنفسِ زندگی ای است، از هر چه وجود است
عشق، زندگی حقیقیِ درونِ من است
پس من تو را به نحوی می‌شناسم
چون تو را در قلبم محفوظ دارم

آتشی در آسمان شعله دارد ... و من می‌دانم که آن آتش، تویی
نوری در جهان حضور دارد ... و من می‌دانم که آن نور، تویی
من، همچون تو،  رویا می‌بافم
چون من بر حقیقت ... تنفس می‌کنم

چون من همیشه آنجا بوده ام ...
من همیشه آنجا خواهم بود ...




by “Anathema”