Friday, March 15, 2013

سینما

          

                  


من عاشق سینما هستم

من تماشای فیلم را دوست ندارم
یا فیلمسازی را یا در صف ایستادن یا نشستن در صندلی های تاشو و یا تحلیل فیلم
من عاشق سینما هستم
من آنقدر عاشق سینما هستم که زندگیم را در ریتم فیلم ها میسازم
وقتی دوستانم رهایم میکنند ... فیلم روز هشتم را میبینم تا دوستی را به یاد بیاورم
وقتی از همه چیز خسته میشوم ... فیلم زندگی محشری است را میبینم تا تنهایی را فراموش کنم
وقتی از خودخواهی آدم ها منزجر میشوم ... فیلم آملی را میبینم تا بدانم افرادی هستند که خودخواه نیستند
وقتی از بدی آدم ها عصبانی میشوم ... فیلم آپارتمان را میبینم تا من مانند آن ها بد نشوم
وقتی میخواهم گریه کنم ... فیلم ماهی بزرگ را میبینم تا یک دل سیر گریه کنم

و زندگی عشقیم بدون فیلم ها مثل ماهی بزرگی است بدون رودخانه

اگر شعبده باز نبود من از نوجوانی شروع به عشق بازی نمیکردم
و بوسیدن را که از سینما پارادیزو آموختم
و باز هم آملی که راز آلود بودن در عشق را گوشزد میکرد
و وال ای که عشق بازی در رقصیدن را نشانم داد
و 500 روز سامر که رنج در دوست داشتن را و عمق تفاوت در توقعات و واقعیت را ...
و درخشش ابدی ذهن پاک که مرا به دوست داشتن دوست دختر قبلیم مجبور میکند

من عاشق سینما هستم
ریتم زندگیم با فیلم ها در توازن است
زندگیم با سینما گره خورده است
من عاشق سینما هستم


 

1 comment: