Thursday, April 16, 2015

همان


نگاهی دیده ای که تلاقی کند با چشمان تو؟
صدایی شنیده ای که می‌دود در صدای تو؟
یا لبی که به حرصِ بوسه ای، می‌خزد روی لبانت
و دستانی که از همه جا بی خبر، می‌تپند به انگشتانت
این ... همان شور فرازمانی و خروشِ فروزبانی است
همان سوت زیرِ گوشها و غمِ پشت رگهاست
همان فرشته ای که استخاره ات پاسخ می‌گوید
همان خدایی که دعایت بازیچه می‌پندارد
همان نفسی که هوایت دارد
همان دردی که بی درمانت می‌سازد

No comments:

Post a Comment