Wednesday, December 31, 2014

Dust to Dust


نه
چشمانت نیست،
حرفهایت هم نه،
خنده ات هم نیست که
دستت را رو می‌کند
من می‌دانم
تو فقط تنهایی
تو بیش از آنچه باید، تنها بوده ای

بازیِ پر احساست،
گریمِ تر و تمیزت،
تمام دیالوگ های دقیق و درستت،
اینها مرا گول نمی‌زند
تو بیش از آنچه باید، تنها بوده ای

بیا و بگذار بگذرم
از این دیوارِ دور قلبت
بیا با فندکم
به آتش بکشانیمش
بیا دستت را بگیرم
با هم برقصیم و برقصیم
به دور شعله هایش
بیا و بگذر
از خاکِ تو به خاکِ من

تو
با سربلندی
جدال را پشت سر گذاشته ای
زخم هایت را پوشانده ای
دوران محکومیت را گذرانده ای
پس حالا
به من گوش بده
مرا دریاب
تو ... بیش از آنچه باید ... تنها بوده ای

تو همچون آینه
مرا منعکس می‌کنی
برای فهمیدنِ کسی
فقط یک نفر کافی است
پس این را از من قبول کن
تو
تنها بوده ای
ما
تنها بوده ایم
ما
بیش از آنچه باید
تنها بوده ایم



by “The Civil Wars”

Saturday, December 20, 2014

مهناز


مهناز، مهناز رو مهناز
یعنی
اون لیوان رو بده

Saturday, December 13, 2014

I Want to Break Free


می‌خواهم از بندت رها باشم
می‌خواهم از دستت رها شوم
از بند دروغهایت
از دست بازیهایت
تو تنها به فکر خودی و من به تو نیازی ندارم
من باید از دستت رها شوم
فقط خدا می‌داند
من باید رها شوم

عاشق شده ام
عاشق شده ام و می‌دانم اینبار فرق دارد
فقط خدا می‌داند
من عاشق شده ام

شاید عجیب باشد
ولی حقیقت دارد
نتوانستم هیچ از حسهایت بفهمم
نتوانستم از هیچ جوابت مطمئن باشم
وای که چقدر می‌خواهم از دستت رها شوم
از بندت آزاد شوم

اما زندگی همچنان ادامه دارد
شاید نتوانم به نبودت عادت کنم
شاید هرگز نتوانم عاری از فکرت باشم
ولی خدا می‌داند
باید بتوانم
پس عزیزم می‌بینی؟
باید از دستت رها شوم
باید از بندت آزاد شوم

من می‌خواهم می‌خواهم می‌خواهم ... از بندت آزاد باشم



by “Queen”

Thursday, December 4, 2014

مجنونِ لیلی


من
مجنونِ لیلی ام

که روزی می‌آید

و دستهایش
بر گونه هایم
خطِ اشک
خواهند کاشت



پ.ن.
Saving Mr. Banks