"من
خوشحالی یادم رفته. به خدا نمیفهمم چرا یادم نمیاد"
انگار کف
پام سوراخ شد
خوشحالیا ریخت رو زمین
خوشحالیا ریخت رو زمین
انگار
فیلم که میدیدم
خوشحالیا سوار خنده هام پرواز کردن رفتن
با اشکام سرازیر شدن
انگار تو این امتحان آخری
لای برگه پاسخنامه گذاشتمشون و تحویل مراقب دادم
انگار یکی از جیب بغل کیفم وسط خیابون تو عادی ترین لحظه ی دنیا قاپیدشون
یا شاید خوشحالیام رو لای انگشتاش جا گذاشتم
یا لای دندوناش ...
بعد که آدم خوشحالی نداره
نه مینویسه نه بازی میکنه نه درس میخونه نه میخوابه نه میخوره
نه شعر میخونه نه بیرون میره نه میخنده نه گریه میکنه نه دوست میداره نه غز میزنه
شاید فقط دلش تنگ بشه
برای دوستاش برای خوشحالیاش برای دستاش
آدمی که خوشحالی نداره ترسناکه
ترسناک تر از خوابی که وسطش میفهمی کابوسه
ترسناک تر از هندزفری ای که یک گوشش قطع و وصل میشه
ترسناک تر از دوست پسری که همش باهات دعوا میکنه
خوشحالیا سوار خنده هام پرواز کردن رفتن
با اشکام سرازیر شدن
انگار تو این امتحان آخری
لای برگه پاسخنامه گذاشتمشون و تحویل مراقب دادم
انگار یکی از جیب بغل کیفم وسط خیابون تو عادی ترین لحظه ی دنیا قاپیدشون
یا شاید خوشحالیام رو لای انگشتاش جا گذاشتم
یا لای دندوناش ...
بعد که آدم خوشحالی نداره
نه مینویسه نه بازی میکنه نه درس میخونه نه میخوابه نه میخوره
نه شعر میخونه نه بیرون میره نه میخنده نه گریه میکنه نه دوست میداره نه غز میزنه
شاید فقط دلش تنگ بشه
برای دوستاش برای خوشحالیاش برای دستاش
آدمی که خوشحالی نداره ترسناکه
ترسناک تر از خوابی که وسطش میفهمی کابوسه
ترسناک تر از هندزفری ای که یک گوشش قطع و وصل میشه
ترسناک تر از دوست پسری که همش باهات دعوا میکنه

No comments:
Post a Comment