مدوزا زیبا بود
و مردانی که به دنبال این زیبایی بودند را
با نگاهش
تنها با نگاهش
سنگ میکرد
مارهای گیسوانش را تاب میداد
عشوه ای میآمد
و همه چیز سرد میشد
میدانی نکته ی خنده دار کجاست؟
تو زیبایی
و ما را
من را
تنها با نگاه نکردنت میکشی
سنگ میکنی
سرد میکنی
